اولین عمل جراحی من
پنج شنبه 12 اردیبهشت من اولین عمل جراحیم که ختنه بود را انجام دادم یکی از دوستای بابایی به اسم آقای صالحی اینکار را واسه من انجام داد.
قبل از اینکه من را به مطب دکتر ببرن بهم دیفن هیدرامین و استامینوفن دادند تا خوابم ببره اما انگار روی من اثری نداشت
باباجون و مامان نسرین و من و مامان وبابا با همدیگه رفتیم مطب بعدش عموجون هم رسید. مامانم از استرس داشت غش می کرد اما من بیخبر از همه جا بودم . بابایی و باباجون و عمو و مامان نسرین پیشم موندند اما مامانم رفت تو حیاط مطب تا قدم بزنه و تموم مدت آیه الکرسی می خوند اول بهم سوزن بی حسی زدند یه ذره دردم اومدو اما ما جرا از جایی شروع شد که پاهای منم گرفتند تا تکون نخورم به من که خیلی برخورده بود آخه مردی گفتند کلی هم خجالت می کشیدم...
عصبانی شده بودم
با همه وجودم جیغ می زدم بابایی دیگه طاقت جیغ زدنای من را نیاورد پاهام را داد دست عمو و خودش رفت بیرون
تقریبا یه 45 دقیقه ای طول کشید دکتر می گفت عمل سختی بوده . ساعت 10 بود که با کلی گریه منو دادند به مامان تا بهم شیر بده مامانی هم منو شیر می داد و هم با من گریه می کرد
وای چی براتون تعریف کنم از جیشای اول ما که از همه جا بی خبر جیش کردیم اما یه دفعه زخممون حسابی سوخت منم دوباره جبغ زدم
اما تا 1 هفته ای واسه خودم آقایی می کردم دیگه از پمپرز خبری نبود کلی بهم خوش گذشت
یه اتفاق خوب دیگه واسه من خوشبختانه این بود که تموم مدت بغل بودم و حسابی بغلی شدم جاتون خالی
اما بیچاره مامان وبابا وقتی تهنا شدیم
راستی بابایی واسم یه گوسفندم کشت که قراره این هفته جمعه به افتخار من همگی کباب بخورن
بازم به نام من به کام خودشون