آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

بهشت خونه ما

اولین عمل جراحی من

1392/2/18 12:23
نویسنده : مامان نی نی
203 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه 12 اردیبهشت من اولین عمل جراحیم که ختنه بود را انجام دادم یکی از دوستای بابایی به اسم آقای صالحی اینکار را واسه من انجام داد.

قبل از اینکه من را به مطب دکتر ببرن بهم دیفن هیدرامین و استامینوفن دادند تا خوابم ببره اما انگار روی من اثری نداشت

باباجون و مامان نسرین و من و مامان وبابا با همدیگه رفتیم مطب بعدش عموجون هم رسید. مامانم از استرس داشت غش می کرد اما من بیخبر از همه جا بودم . بابایی و باباجون و عمو و مامان نسرین پیشم موندند اما مامانم رفت تو حیاط مطب تا قدم بزنه و تموم مدت آیه الکرسی می خوند اول بهم سوزن بی حسی زدند یه ذره دردم اومدو اما ما جرا از جایی شروع شد که پاهای منم گرفتند تا تکون نخورم به من که خیلی برخورده بود آخه مردی گفتند کلی هم خجالت می کشیدم...خجالت

عصبانی شده بودمعصبانی

با همه وجودم جیغ می زدم بابایی دیگه طاقت جیغ زدنای من را نیاورد پاهام را داد دست عمو و خودش رفت بیرون

تقریبا یه 45 دقیقه ای طول کشید دکتر می گفت عمل سختی بوده . ساعت 10 بود که با کلی گریه منو دادند به مامان تا بهم شیر بده مامانی هم منو شیر می داد و هم با من گریه می کردگریه

وای چی براتون تعریف کنم از جیشای اول ما که از همه جا بی خبر جیش کردیم اما یه دفعه زخممون حسابی سوخت منم دوباره جبغ زدم

اما تا 1 هفته ای واسه خودم آقایی می کردم دیگه از پمپرز خبری نبود کلی بهم خوش گذشتمژه

یه اتفاق خوب دیگه واسه من خوشبختانه این بود که تموم مدت بغل بودم و حسابی بغلی شدم جاتون خالی

اما بیچاره مامان وبابا وقتی تهنا شدیمشیطان

راستی بابایی واسم یه گوسفندم کشت که قراره این هفته جمعه به افتخار من همگی کباب بخورن

بازم به نام من به کام خودشونعصبانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

خاله اکرم
19 اردیبهشت 92 15:21
آخی عزیزم
اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره
زندگی این پستی و بلندی ها رو داره
خوش بگذره به همگی


سلام خاله اکی
جای تو عمو محسن وخاله صدیقه و اوستا و عمو جواد خیلی خالی بود
عمه لادن
3 خرداد 92 14:21
منم اصلا اون روز دوست نداشنم بس که درد کشیدی.ولی خدارو شکر زود خوب شدی.

عمه لادن مهربون یادمه همش بغلم می کردی مرسی که اینقدر دوستم دارید.