دلنوشته مامان موفلفلی
پسرم، نور چشمانم
روشنی دیده و جانم
من مادرت هستم، کسی که یقین بدان بیشتر از جانم دوستت دارم و خواهم داشت. کسی که از لحظه ای که تو هم نفس من شده ای ، تمام زندگیم به شوق بودن تو جانی تازه گرفته و حسی پر از مهر ، دوست داشتن ، درد ، نگرانی و هر چیزی که یک مادر تجربه اش می کند در من جاری شده و با تمام وجودم عجین گشته.
فرزندم
میوه زندگیم،
زمانی که برای اولین بار ، هوای این دنیا را به درونت بکشی و به روی هستی دیده بگشایی، وارد مسیری می گردی که بخشی از آن سرنوشت ناگزیر توست و از خداوند مهربانم هر لحظه برایت آرزوی بهترین تقدیر را می کنم تقدیری که بر شانه های تو سنگینی نکند و به اسانی بر رنجهای آن پیروز گردی و شادی های آن کامت را لبریز از شعف نماید.
اما دیگر بخش آن تویی که سازنده آن خواهی بود و باید انتخاب کنی ، گاهی این انتخاب ها آسان است وروشن و گاهی سخت و نفس گیر. انتخاب هایی که بایدبه دیده جان به آن ها بنگری و چیزی که همیار و همدم تو خواهد بود برای انتخابی شایسته، سرشت روشن و زلال تو ست و بدان من و پدرت هر لحظه همگام باتو ، تکیه گاهت خواهیم گردید. تکیه گاهی که باور داشته باش حتی اگر خودش فرو ریزد باز اجازه نخواهد داد به تو لطمه ای وارد گردد.
برایت با همه وجودم نور و روشنایی را امید دارم...
دوستت دارم بیش تر از جانم