آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

بهشت خونه ما

چوغولی کردن

1394/3/17 14:10
نویسنده : مامان نی نی
332 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز من رفته بودم خونه مامان لیلا ، خونه مامان لیلا پراز گله و مامن گلهاشو خیلی دوست داره منم بعضی وقتا دوست دارم برم و بهش کمک بدم و از گلهاش مراقبت کنم اما یه وقتایی هم شیطنت میاد سراغم و برگهاشون را می چینیم و فرار می کنم بعضی گلها تیغ دارن مثل کاکتوسها و تیغهاشون می ره تو دستم من اونا را شناسایی کردم و دیگه بهشون دست نمی زنم اما گلهایی که تیغ ندارند را اذیت می کنم . دیروز هم اینکار را انجام دادم مامانم بهم گفته که گلها دردشون می گیره اما شیطنتها نمی ذارند که به این چیزا فکرکنم از قضا دیروز رفته بودم سراغ گلدونهای عزیز دردونه مامان لیلا اونم عصبانی شد و دعوام کرد منم که حسابی بهم برخورده بود دیگه نمی خواستم اونجا بمونم تا بابایی از سرکار اومد خونه مامان لیلا وسایلم را جمع کردم گفتم هونه یعنی بریم خونه بابایی گفت بمونیم ناهار بخوریم بعد بریم اما من گفتم بریم...

تو ماشین که سوار شدم گفتم یل (گل) مامان لیلا دعوا و به صورت خلاصه و مفید گفتم چی شده تازه واسه مامانی هم تعریف کردم مامانی بهم گفت گلا دردشون می گیره هی جیغ می زنن تو نمی تونی صداشون را بشنوی اما مامان لیلا می شنوه و ناراحت می شه به خاطر همینه که عصبانی شده نمی دونم شاید واقعا دردشون می گیره

امیدوارم دیگه شیطنت نکنم که گلا دردشون بگیره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)