آوش دوباره آرتیست می شود
پسر گل من هر روز به شیرینکاری هاش اضافه می شه ، اما بعضی از اون شیرین کاری ها یه کم خطرناکن.دیروز آوش خونه مامان لیلا پله نوردی کرده ، اونم تنهایی.
ماجرا از این قراره که مامان لیلا درحال پهن کردن رختای دایی روی طناب بوده که سر و کله آقا آوش پیدا می شه، مامانی هم به هوای اینکه تا آوش تاتی تاتی کنان خودش را به حیاط برسونه فرصت داره به کار خودش ادامه می ده اما آوش خان تو مسیر ناگهان تغییر مسیر می ده و خودش را پاگرد پله های طبقه بالا می رسونه، احتمالا یه چیزی اونجا واسش جذاب تر بوده
مامان لیلا اون را از ادامه حرکت آرتیستیش منصرف می کنه و با کلی قربون صدقه رفتن راضیش کرده که به خونه برگرده
این روزا آوش و مامان دائم با هم کلنجار می رن فکر می کنین موضوع سر چیه؟
سر ظرفهای تو کابینت آشپزخانه ، لباسهای توی کشو ، لباسهای چرک سبد رخت چرک و کلا هرچیزی که آوش نباید دست بزنه اما اون علاقه داره بهشون دست بزنه.
خف دوس دارم دیگه