آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

بهشت خونه ما

سیسمونی 1

1391/9/28 17:00
نویسنده : مامان نی نی
176 بازدید
اشتراک گذاری

هر بار که لباسای کوچولو و قشنگت را می بینم کلی ذوق می کنم

عمه کامیرا اولین باری که بعد از خبر خوش بودن تو بهش دادیم اومد خونه ما برات یه لباس سبز و سفید خیلی قشنگ آورد و سه تا جغجغه منم اونا را آویزون کرده بودم پایین تخت و هر روز صبح قربون صدقه ات می رفتم.

خاله صدیقه یه سفر رفت ترکیه و برات کادو یه دامن خوشگل آورده ، آخه اون موقعه هنوز معلوم نبود که تو پسری

عمه لادن هم از اصفهان واست یه لباس کوچولوی سفید آورده

وای که چقدر همه همشون قشنگن دستت همه درد نکنه

مامان لیلا این مدت هر بار که اومده اینجا بهمون سربزنه برای موفرفری ما کلی اسباب بازیای قشنگ آورده با خودش که همه را واست نگه داشتم

بعد از اینکه رفتیم سونوگرافی و آقای دکتر بهمون گفت موفرفری پسره تو او لین فرصت که تونستیم بریم بوشهر پاتک زدیم به مغازه دایی محمد و کلی چیزای خوشگل برداشتیم

1 اذر ماه روز چهار شنبه، خلاصه از هرچی دایی تو مغازه اش بود ما هم نامردی نکردیم یکی یدونه برداشتیم بیشتر وسایل موفرفری ما سبز و کرم و نارنجی

اما بعضی چیزا را هم آبی برداشتیم، پسره دیگه....

بعضی چیزا را دایی نداشت قرار شد بعدا واسمون بفرسته، در مغازه بابا علی هم سرویس خواب و حوله پالتویی واسه پسر گلمون برداشتیم.

روروک و کلی لباسا و عرو سکای خوشگل را هم خاله صدیقه و عموجواد مهربون از مغازه شان به ما

 دادند.

بابایی همه وسایلات را به زحمت تو ماشین جا داد، و وقتی خواستیم برگردیم باران خیلی  تندی شروع شد بارونی که تو چند سال گذشته بی سابقه بود ، یه کم کارتون بعضی از وسایلات خیس شده بود اما خدا را شکر همه سالم بودند.

تصمیم گرفتیم واسه آوش خوشگلمون تخت و کمد سفارش بدیم که دیگه همه وسایلاش با کالسکه و کریری که دایی محمد از تهران برای پسرمون فرستاده بود کامل بشه.وقتی تختو کمدت هم آماده شدند بابا با کمک یکی از دوستاش همه وسایلات را فعلا جاداده داخلشون تا ایشالا کم کم یه مدت دیگه برات آماده شون کنیم .

حالا هم مامن لیلا هر دفعه تلفن می زنه می گه یه لباس خوشگل واسه پسرمون خریده ، قراره این دفعه که اومد پیشمون لباسای قشنگت را بیاره

وای که چقدر من ذوق میکنم از دیدن لباسا و کفشای کوچولوت

دوستت دارم و دست همه همه درد نکنه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

هیراد و عمه لیلاش
28 آذر 91 19:44
سلام و یه خواهش کوچولو من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها به رای شما نیاز دارم لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم دوستای خوبم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
خاله اکرم
28 آذر 91 20:31
مبارکه باشه عزیزم


مرسی خاله جون دلمون برات خیلی تنگ شده ایشالا زود زود بیای ببینیمت
خاله اکرم
28 آذر 91 20:34
راستی امروز اوستا میگفت:
جای اوش تو تولدم خالی بوده!
چه پسر خاله خوبی


پسر خاله خیلی خوفه خیلی دوستش دارم خیلی مهربونه
خاله اکرم
30 آذر 91 16:37
خاله نجمه میگه یه عکس از خودت بذار تو وبلاگ نی نی
شب یلدایی یه عکس سه تایی بگیرید
یادگاری بذار

عکس شب یلدا می زارم چشم عکسای خودمونم واستون ایمیل می کنم خاله ها
مامان هانا
30 آذر 91 17:38
سلام اعظم جون وجود پسر گلت رو که اسم خیلی قشنگی هم براش انتخاب کردین رو به شما و همسرتون و همچنین خاله اکرمش و بقیه افراد خانواده از صمیم قلبم تبریک میگم و امیدوارم به سلامتی دنیا بیاد و زیر سایه شماها بزرگ بشه و مایه پاکی و آرامش براتون باشه.فعلا از رو شمکیت ببوووووووووسش تا وقتی اومد خودشو ماچ کنی نمیدونی چه مزه ای داره.


سلام شبنم جون از لطفت سپاسگزارم و من هم برای خودت و هانا خانم وهمسرت آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم. هانا خانم را ببوس
دایی محمد
28 بهمن 91 21:54
سلام موفلفلی...
دایی محمد یه آلبون خاطره هم واسه مو فلفلی درست کرده که مو فلفلی خاطره های قشنگشو داخلش بنویسه...به زودی می رسه به دستای کوچولوت


سلام دایییییی مهربون
مرسسسسسسسسسسسسسسسسسسی دلم واست خیلی تنگ شده دل مامان وبابام هم واست تنگ شده مامان و بابام می خوان عکسای خوشمل خوشمل بگیرن بزارن تو آلبوم من عکس موفلفلی و دایی مهربون هم می ره تو آلبوم