آوشآوش، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

بهشت خونه ما

جشن مامان نسرین

1391/9/26 20:05
نویسنده : مامان نی نی
178 بازدید
اشتراک گذاری

مامان می خواد یه کم به عقب برگرده و خاطره هایی که این مدت با هم داشتیم را برام اینجا بنویسه......

اول که من تو دفاع تز ارشد با مامان بودم و فوق لیسانس گرفتم هوووووووووووووووووورا دیگه نمی خواد برم مدرسه!

مامان نسرین مهربون می خواست واسه من آش بپزه، قرار شد وقتی فرصت مناسبی پیش اومد که همه بتونن باشن و منم یک کم تو دل مامانم بزرگتر شده باشم مهمونی بگیره، یادمه پنج شنبه 18 ابان بود همه خونه بابابزرگ بودیم عمه ها من و مامان و بابا ومامان لیلا هم باهامون اومده بود. جای خاله ها حسابی خالی بود.

مامان نسرین آش رشته خوشممز درست کرده بود واسه مهمونی همه فامیلا و دوستا را دعوت کرده بودن همه خوشمل شده بودند خیال می کردن من نمی بینمشون من همه همشون را از تودل مامانم دیدم.

همه دست می زدند می رقصیدند کلی خوشحال بودند منم بهم خیللللللللللللللی خوش گذشت یه سفره اینداختند اووووووووووووبه این بزرگی کلی چیزای خوشممز توش بود منم کلی خوردم تا زودتر بزرگ بشم.مامانم عکس و فیلم گرفته واسه بعدا که من بزرگ بشم بهم نشون بده. مامان جون و عمه ها خیلی زحمت کشیدند . مامان لیلا و مامان نسرین هم لباسای خوشگل واسه مامانم خریده بودند.دست همه همه درد نکنه مرسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

خاله اکرم
26 آذر 91 21:29
خوش بحالت که اینقد دوست دارن
دست مامان نسرین درد نکنه
انشااله بزرگ شی براش جبران کنی


آره واقعا خوش به حالم که همه خیلی خیلی دوستم دارن، منم قول می دم واسه همه پسر خوبی باشم
خاله اکرم
26 آذر 91 21:33
راستی یادم رفت فکر کردی باید حسابی درس بخونی
از این خبرا نیست
هر کی جای خودش موفرفری


یعنی بازم باید درس بخونم!!!!!!!!!!
هیراد و عمه لیلاش
26 آذر 91 22:21
سلام به دوست جونی عزیزم یه خواهش کوچولو از شما دارم من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم ممنون میشم که به عکس من رای 5 امتیازی بدید لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
دختر عمه کیانا
28 دی 91 16:27
خیلی به من خوش گذشت با وجود شپلک


سلام از آوش به دختر عمه وروجک مهربون
چقدر پسرم دوست داره زودتر بیاد و کنار دختر عمه های مهربونش باشه