اولین شکستنی
اولین خسارت من به وسایل خونه دیشب اتفاق افتاد من سوار روروئکم شده بودم و داشتم محیط خونه را گردش علمی می کردم . قسمت کتابخانه و گلدانها بخش مورد علاقه من هستند به همین خاطر بابایی با یه بند روروئک را به پایه مبل بسته بود و داشت با مامان تلفیزیون نگاه می کرد و همزمان به من هم هر از چند گاهی نگاه می کرد من هم تو همین فرصت استفاده کردم و به طرف گلدان سفالی بزرگی که تو خونه بود رفتم. بابایی من را دید و داشت منو به مامان نشون می داد که ناگهان دید ای دل غافل گلدان نقش زمین شده و چند قسمت مختلف به وجود آوردم. یه گلدون شده بود چنتا گلدون دیگه اما شکسته بود من که زود از معرکه فرار کردم مامان و بابا تا چند لحظه ماتشون برده بود تازه بعد هم از شاهکار گل پسر که من باشم عکس و فیلم هم گرفتن.
اما بشنوین از بقیه ماجرا بابا از دست من گلایه کرده ، و قرار بابا بزرگ خسارت خرابکاری من را پرداخت کنه یعنی گفته فدای سر آوش هر چیزی خراب شد خسارتش را می دم
خدا بده شانس
مامان لیلا هم که وقتی شنید کلی قربون صدقه من رفت. حالا حدس بزنین من چقدر لوس و ننر می شم.
فکر نکنم بشه با چیزی اندازه لوس شدنم را برآورد کرد.