یه مزه جدید
دیروز صبح یعنی ظهر که از لالا بیدار شدم مامانی یه کم بهم به به داد ، از شب تا صبح چند بار بیدار شده بودم به به می خوردم آخه دیگه این به به زود تموم می شه و من زودی گشنمه اصن خواب بهم مزه نمی ده واسه همینه که تا ساعت 12 ظهر لالا می کنم
بعد که به به همیشگی را خوردم مامانی یه چیز دیگه هم بهم داد مزه اش نو بود یه ذره می خوردم نصف ذره می دادم بیرون دو تا قاشقی رو هم رفته خوردم مامانی هی می گفت بخور پسرم واسه پسلم فلنی درست کردم . خیلی دلش می خواست من بخورم اما یکی نیست بهش بگه چطو خودتون مرغ و پلو می خورین بعد به من یه ذره فلنی می دین.
امروز بازم بعد از به به خودم فلنی خودم این دفه اینگار مزه اش بهتر بود یعنی مامانی بهم گفت پسلم قند عسلم باید کم کم اینا را بخوری تا بعد بتونی پلو با مرغ هم بخوری منم امروز 5 تا قاشق کوچولوش را خوردم
مامانی هم بهم قول داده واسم غذاهای خوش ممزه درست کنه
حالا دیگه کم کم 5 ماهم داره تموم می شه چقدر زود می گذره مگه نه؟