آوش آرتیست می شود
سلام می خوام واستون یه خاطره از آرتیست شدنم تعریف کنم. بعد از فعالیت های مختلف آرتیستی بیرون اومدن از روروک و رفتن دوباره داخل روروک ، رفتن روی روروک و مبل،امروز دیگه حسابی آرتیست شده بودم.صبح مامان لیلا منو تو کالسکه خوابوند و رفت تو حیاط که از توی ماشینش چیزی بر داره منم از خواب که بیدار شدم. دیدم هیچ کی دور و ورم نیست. خلاصه تا برگشتن مامان لیلا که به 3 دقیقه هم نکشید خودم را به اتاق پذیرایی رسوندم. مامان لیلا با دیدن من تو اتاق پذیرایی شوکه شده بود هم می خندید هم کلی ذوقم را می کرد . روش انجام این فرایند را با دیدن کالسکه ای که کف اتاق افتاده حدس زد. من با انداختن کالسکه از عقب به زحمت خودم را از شر کمربندهای محافظ راحت کردم و چه...
نویسنده :
مامان نی نی
19:35