اولین برگ
٧ مرداد ماه امسال خداوند مژده آمدنت را به ما داد.نمی دونی من و بابایی چه حس عجیبی را تجربه کردیم باورش واسمون سخت بود که خدای مهربون به این زودی تو را گذاشت تو دل من... بابایی به یمن خبر خوش تو، واسم یه دسته گل بزرگ خرید پراز گلهای مریم و چقدر هردوتامون به خاطر هدیه ای که خدابرامون فرستاده بود ازش تشکر کردیم و می کنیم دوستت داریم از ته ته دلمون تا فردا صبر کردیم و فردا شب با یه جعبه شیرینی رفتیم خونه عمه، بابایی دوست داشت زودتر به همه خبر بدیم عمه مهربونت وقتی شنید کلی گریه کرد ، اشک شوق .... به مامان بزرگا خبر دادیم همه از شنیدن مژده آمدن تو خیلی خوشحال شدند وکلی واست دعا کردند... منم آرزو می کنم سفرت به سلامتی به انتها برس...
نویسنده :
مامان نی نی
16:27