من و مامان رفتیم سونوگرافی
دیروز صبح مامان بابا و من با همدیگه رفتیم که باز دکترا منو از تو جعبه جادوییشون ببینن .دکتر واسه ظهر بهمون نوبت داد. مامان هم کلاس داشت رفت سر کلاسش بعدظهر ساعت 1 با همدیگه رفتیم پیش خانم دکتر ادیب.
خانم دکتر مامانم را صدا کرد و وقتی مامان رو تخت خوابید با یه دستگاهی از رو شکمش شروع به وارسی من کرد
اولش به مامان گفت ماشاا... بچه مون خیلی خوب رشد کرده اونوقت از فرق سرم تا نوک انگشتای پام را هی نگا ه کرد هی اندازه گرفت معده ام کلیه هام قلبم خلاصه همه جاهای کوچولو کوچولوم...
مامان برای اینکه خیالش راحت تر بشه از خانم دکتر پرسید می شه جنسیت بچه ام را هم بهم بگین وای چقدر من اونوقت خجالت کشیدم آخه خانم دکتر داشت نگام می کرد.........
بعدش هم گفت بچه پسره دیدم مامان کلی ذوقم کرد و خندید. خانم دکتر سن من را 30 هفته و 4 روز تخمین زدیعنی من و مامان تقریبا 4/3 مسافرتمون را با هم گذروندیم وزنم هم 1611 گرم بودضربان قلب کوچولوم148 بوم تو هر دقیقه بود مامانی کلی ذوق کرد وقتی صداش را شنید. آخرش هم گفت پسر کوچولو5 فروردین دنیا میاد البته اگه من عجله نکنم و بخوام سر سفره هفت سین پیش مامان بابام باشم....
این بود خاطره سونوگرافی من