داستان های آوش و کلید
آوش علاقه خاصی به کلید و قفل و کلا این جور چیزها داره و شاید نسبتی هم با عمو حسن کلید ساز داشته باشه اما این علاقه زیاد خالی از دردسر سازی برای ما نبوده اولین داستانک آوش و کلید مربوط به زمستان 92 که مامان و بابا و آوش به علت ماموریت اداری یه سفر به مشهد رفته بودند هم زیارت بود و هم سیاحت و هم کار اداری اواخر اسفند بود و هنوز هوای مشهد خیلی خیلی سرد بود و چون نزدیک سال جدید بود همه بازار ها وشهر خیلی شلوغ بود و من و مامان وبابا و عمو جمال ( نمال) که از شیراز اومده بود و همسفر ما شده بود بعد از ظهر ها برای خرید به بلوار سجاد می رفتیم تو اون سفر من نزدیک به یکسالم بود و عمو نمال را خیلی اذیت کردم بابا و مامان و من و عمو رفتیم توی یه مغا...
نویسنده :
مامان نی نی
14:07